142 - مدرسان شریف

یه روز تو مترو یکی دستشو کرد تو جیبم بلند گفتم عاقا دست کیه تو جیب ما؟؟؟؟؟

همه بلند گفتن مدرسان شریف

من 

48 - تبلت

پسره ۸ سالشه از باباش تبلت میخواد

والا ما ۸ سالمون بود دستمونو گاز میگرفتیم

که جاش بمونه شبیه ساعت مچی بشه

به قدری کیف میکردیم انگار ساعت سواچ دستمونه 

خخخخخخخخخخ 

25 - زندگی


ﺯﻧﺪﮔﯽ %99 ﭘﺴﺮﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ 

1- ﮐﻮﺩﮐﺴﺘﺎﻥ

2- ﻣﺪﺭﺳﻪ

3- ﮐﻨﮑﻮﺭ

4- ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ

5- ﻋﻼﻓﯽ

6- ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ

7- ﻋﻼﻓﯽ

8- ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ

9- ﻋﻼﻓﯽ

10- ﻣﺮﮒ
 
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺎﺩﮔﯽ 
---------------------------
ﺯﻧﺪﮔﯽ 99% ﺩﺧﺘﺮ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ :

۱ - ﮐﻮﺩﮐﺴﺘﺎﻥ

۲ - ﻣﺪﺭﺳﻪ

۳ - ﮐﻨﮑﻮﺭ

۴ - ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ

۵ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۶ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۷ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۸ - ﮐﺎﺭ

۹ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

-10 ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۱۱ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۱۲ - ﮐﺎﺭ

۱۳ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۱۴ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۱۵ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۱۶ - ﮐﺎﺭ

۱۷ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۱۸ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۱۹ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۲۰ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۲۱ - ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻮﻫﺮ

۲۲ - ﻣﺮﮒ


16 - پنکه


هروقت چشمم به پنکه می افته یاد اول دبستان می افتم

که تو اولین روز بغل دستیم به جای سلام بهم گفت :

بگو پنکه منم گفتم پنکه ،

در جواب گفت :

شورت بابات تنگه ...

و بعد اونقدر خندید که گوزید و نالید و وقتی عمق فاجعه رو فهمیدلحظه ای بنفش شد و بعد ،

ازشدت گریه عر عرش هوا رفت ...

و من توی تمام این مراحل با این چهره ...

تنها در این تفکر بودم که چرا شورت بابای من تنگ است

و تنگ بودنش با پنکه چه علت دارد 

15- بابایی


ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﺻﺒﺢ ﺑﺎ ﺩﻭﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻢ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻟﺒﻤﻮ ﺑﻮﺱ ﮐﻨﻪ ﺑﮕﻪ :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺻﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﻋﺸﻘﻢ . ﯾﮑﯿﺸﻮﻧﻢ ﻟﭙﻤﻮ ﺑﻮﺱ ﮐﻨﻪ ﺑﮕﻪ ﺻﺐ ﺑﺨﯿﺮ ﺑﺎﺑﺎﯾﯽ ...

ﻫﺎﻫﺎﻫﺎ ﺗﻮ ﺭﻭﺡ ﺁﺩﻡ ﻣﻨﺤﺮﻑ 

ﻓﮏ ﮐﺮﺩﯼ ﭼﯽ ؟؟

ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺎﺷﯿﻢ ؟؟

ﻧﺨﯿﺮ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﺎﺷﯿﻢ !!!!!!!!